زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
بـگـذاریـد كـنـار بــدنـش گـریـه كـنـم بر تن زخـمیِ بی پیرهـنـش گریه كنم تا كه سر داشت نشد خون سرش پاك كنم بـگـذارید بـه زخـم بـدنـش گـریه كـنم چه غریبانه فـغـان كرد مـرا آب دهید بگـذاریـد به سـوز سخـنـش گریه كنم بگذارید گلم را كه فتاده است به خاك كـنـم از چـادر مـادر كفـنش گریه كنم ساربانان مـزنیدم به خـدا خواهم رفت انـدكی صبـر؛ كـنـار بدنش گـریه كنم |